محل تبلیغات شما
                  

هر وقت کنار شوهر زن ریزه‌میزه با سینه‌های گنده می‌نشینم جنین مبهم شکل نگرفته‌ای توی سرم به این‌طرف و آن‌طرف لگد می‌اندازد. بعد درد زایمان توی سرم می‌پیچد اما بچه به دنیا نمی‌آید. شوهر زن ریزه‌میزه با سینه‌های گنده و لب‌های سرخ طبیعی بچه‌هایش را جای اینکه توی رحم زنش بریزد توی سر من می‌گذارد. من هم بچه‌هایش را یکی بعد از دیگری به دنیا نمی‌آورم و او با لبخند مزخرف پدرانه به بچه‌هایش نگاه نمی‌کند. قضاوتم می‌کند و می‌خندد. توی ماشین احساس کردم جو دادگاه زیادی رسمی شده، کفش‌هایم را دراوردم و انگشتهایم را چسباندم به صندلی. همین شد که بیشتر قضاوتم کرد. حکم داد و اجرا کرد و خندید. راز جذابیت زن ریزه‌میزه‌ی عجول و شوهرش در موفق بودنشان است. همین باعث می‌شود که خوابم بگیرد و وسوسه شوم جایشان را با ناموفق ها عوض کنم که خوشبختیشان را به رخم نکشند. اینطور می‌شود که شوهر زن ریزه‌میزه قفل دست‌هایش را از فرمان باز کند و بگذارد روی پیشانی‌اش. عصبانی شود و با استیصال راه برود و سعی کند پیش من ادای آدم‌های خونسرد را دربیاورد. زن ریزه‌میزه با سینه‌های گنده روتین زندگی‌اش بهم بخورد و اضطراب عجول‌ترش کند و چک‌هایش برگشت بخورند. من جای قضاوت نگاهش می‌کنم طوری که معذبش کنم. رو برمی‌گرداند از من و با خودش فکر می‌کند آخرین بار سر چی بود که حکم داد و اجرا کرد؟ 

 - نقاشی Mark Chagall

زن ریزه‌میزه‌ و شوهرش

  ,زن ,توی ,ریزه‌میزه ,بچه‌هایش ,گنده ,    ,زن ریزه‌میزه ,ریزه‌میزه با ,سینه‌های گنده ,با سینه‌های

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها